نرسیده به درخت
کوچه باغیست
که از خواب خدا
سبزتر است
ودرآن عشق
به اندازهء پرهای صداقت
... آبیست
_ ببخش سهراب که می خندم !
Saturday, September 27, 2008
عمر زاهد همه طی شد به تمنای بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت
مولانا
Wednesday, September 24, 2008
«روز جهاني صلح»
http://link.brightcove.com/services/player/bcpid1716442343?bctid=1555738223
http://en.wikipedia.org/wiki/Jeremy_Gilley
We dreamed about Peace and it,
Always remained a dream.
Hopefully this dream of the last century,
Will become a reality in the next future.
I am convinced that peace and love will rule the whole world,
That is what I wish for our kids !
http://www.peacepoem.org/poem.html
Sunday, September 21, 2008
اونچه نمي کشه ، قوي تر مي کنه .....
Friday, September 19, 2008
بیش از اینها آه آری
بیش از اینها می توان خاموش ماند
می توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بی رنگ بر قالی
در خطی موهوم بر دیوار
می توان با پنجه های خشک
پرده را یک سو کشیدو دید
در میان کوچه باران تند می بارد
کودکی با بادبادکهای رنگینش
ایستاده زیر یک طاقی
گاری فرسوده ای میدان خالی را
با شتابی پر هیاهو ترک می گوید
می توان در جای باقی ماند
در کنار پرده , اما کور اما کر
می توان فریاد زد
با صدایی سخت کاذب, سخت بیگانه
دوست می دارم
می توان با زیرکی تحقیر کرد
هر معمای شگفتی را
می توان تنها به حل جدولی پرداخت
می توان تنها به کشف پاسخی بیهوده دل خوش ساخت
پاسخی بیهوده ,آری پنج یا شش حرف
می توان یک عمر زانو زد
با سری افکنده در پای ضریحی سرد
می توان در گور مجهولی خدا را دید
می توان با سکه ای نا چیز ایمان یافت
می توان در حجره های مسجدی پوسید
چون زیارت نامه خوانی پیر
می توان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب
حاصلی پیوسته یکسان داشت
Forough
Wednesday, September 17, 2008
سیصد گل سرخ یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
Friday, September 12, 2008