Just read me ....
|
Friday, April 30, 2004
يك برش از پل سن لوئيس ري ...
...اما طولي نميكشد و ما ميميريم و هرچه يادگاري آن پنج نفر است از دنيا ميرود، و خود ما را مدتي دوست ميدارند و فراموش ميكنند. اما همين دوستداشتن كافي خواهد بود، تمام آن انگيزههاي عشق برميگردد به عشقي كه آنها را درست كرده. حتا حافظه براي عشق لازم نيست. يك سرزمين زندهها است و يك سرزمين مردهها، و پل بين آنها، عشق است. يگانه بازماندگي، يگانه معني.
واپسين سطرهاي رمان «پل سن لوئيس ري»
نوشتهي «تورنتن وايلدر»
http://azarm.persianblog.com/
Friday, April 30, 2004
Thursday, April 29, 2004
" روحت شاد " :
فقط خدا می داند که به خاطر همین یه ترانه ای که زنده یاد " فریدون فروغی " خوانده ؛ چقدر خدا بیامرز دریافت کرده ...
تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره
رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون می زنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه
تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب
من همونم که اگه بی تو باشه جون می کنه
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
تو مثل وسوسهء شکار یک شاپرکی
تو مثل شوق رها کردن یک بادبادکی
تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه ای
تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
تو قشنگی مثل شکلایی که ابرا می سازن
گلهای اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن
اگه مردای تو قصه بدونن که اینجایی
برای بردن تو با اسب بالدار می تازن
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
Thursday, April 29, 2004
Wednesday, April 28, 2004
" مرحلهء ویژه " :
در این مرحله فقط امیدوارم سالم باشه ؛ و در مرحلهء بعد می خوام سر به تنش نباشه !
---------
خوب ؛ سالمه ... ولی نمی خوام سر به تنش نباشه !!!
Wednesday, April 28, 2004
Tuesday, April 27, 2004
" من خواندم ؛ شما هم بخوانید " :
http://shamlou.org/asar/matn/yerma1.html
http://shamlou.org/asar/matn/yerma2.html
http://shamlou.org/asar/matn/yerma3.html
Tuesday, April 27, 2004
Saturday, April 24, 2004
ساقی حقیقی کوثر باقی عطا می فرماید...
نیکوست حال نفسی که در یوم الهی به آن فائز گشت.
Saturday, April 24, 2004
Tuesday, April 20, 2004
عید گل مبارک .
اول اردیبهشت ماه
Tuesday, April 20, 2004
Sunday, April 18, 2004
خدایا ! به خاطر امروز خیلی ممنونم و سپاس فراوان ... دروغ چرا ؛ دلم خیلی شور می زد .
Sunday, April 18, 2004
_ شب به خیر؛ حالتان چطوره ؟
_ ممنون شما چطورین ؟
Sunday, April 18, 2004
Friday, April 16, 2004
" دزدی فرهنگی از نوع داخلی " :
روزنامهء " بانی فیلم " را یادتون میاد ... نویسندگانش بعد از عید رفتن حق التحریرهایشان را بگیرند ؛ دیدند دفتر مجله جمع شده و خلاصه جا تره و بچه در رفته ! حالا دارن امضاء جمع می کنن برای شکایت ... یکی از دوستان هم بهم خبر داد و قرار شد به نیابت از من امضامو بزنه زیر برگه ؛ هر چند که " انچه به جایی نرسد ...".
یه همکار باهوش هم همون روزهای اول بهم گفت که اینا مشکوکن نرو ؛ منم البته فقط دو ماه اول را رفتم و مهر و آبان را با این نشریه وزینه و فخیمه همکاری داشتم ... جالبه ها ... امان از دست انگلیس ها !
باقی بقایت .
27 / 1 / 83
Friday, April 16, 2004
Friday, April 09, 2004
انتخاب نشد ... فدای سرت نازنین. جونت سلامت باشه ...
Friday, April 09, 2004
Sunday, April 04, 2004
" یک شب به یاد ماندنی " :
فکر می کردم جون کندن سخت باشه ؛ ولی نه اینقدر .
فکر می کردم جون کندن سخت باشه ؛ ولی نه اینقدر .
فکر می کردم جون کندن سخت باشه ؛ ولی نه اینقدر .
فکر می کردم جون کندن سخت باشه ؛ ولی نه اینقدر .
فکر می کردم جون کندن سخت باشه ؛ ولی نه اینقدر .
...........
........
.....
15 / 1 /83
Sunday, April 04, 2004
Saturday, April 03, 2004
" چرخشی در آرشیو " :
مشغول ورق زدن و خواندن چند ماهی از سال گذشته بودم که قبلا پرینتشان کرده بودم ؛ ...جاتون خالی کلی خندیدم و کلی در فکر فرو رفتم و کلی هم تعجب کردم ... یعنی چی این همه علامت تعجب و حیرت ؟!؟! یه جورایی به این نتیجه رسیدم که هنوز جنبهء اینو ندارم که رویاهام به حقیقت بپیونده !
اعتراف سختیه ؛ ولی حقیقت داره .
امان از وقتی که بالقوه ها بالفعل می شوند ( در حالیکه تو فکرشم نمی کردی ! ).
گاهی وقتها فکر می کنم مخم بر اثر اشباع شدن از افکار می ترکه ؛ ولی درست همون مواقع بخشی از وجودم را می بینم که از خنده روده بر شده و به نوعی داره مسخره ام می کند ... خلاصه که دل و قلوهء مبارکم بهم ریختن ؛ اساسی .
" دستم بگیر ... "
15 / 1 /83
Saturday, April 03, 2004
Friday, April 02, 2004
● هيچي اونقدر سخت نيست.
فقط بايد گاهي مرزهاي اونقدرت رو يک کم جابجا کني!
====
● براي کشيدن يه خط راست هزار تا نقطه لازم نيست٫
نقطه ابتدايي و انتهايي کافيه.
ببين کجا ايستادي و چي داري٫
ببين ميخواي به چه چيزي برسي٫
حالا ميتوني راه زندگيت رو پيدا کني و خطش رو بکشي
====
● چطور از من انتظار داري همون آدم چند سال پيش باشم
در صورتي که من حتي همون آدم چند لحظه پيشم هم نيستم.
====
● در دنيا اگه چي داشته باشم٫ميگم « ما را بس » ؟
====
● يه جايي٫
يه روزي٫
در يه موقعيتي٫
نه التماس کردن موثره٫
نه عصباني شدن و دعوا کردن.
http://neali.blogspot.com/
Friday, April 02, 2004
Thursday, April 01, 2004
" سیزده بدر " :
خانم ها و آقایان می رین سیزده را در کنید؛ یادتون نره سبزی گره بزنید ها ... ان شاء الله امسال همهء گره ها باز می شه و در کنار هم کلی شیرینی می خوریم ...
جانتان خوش و سیزدتان به در باد ! و مهمتر از همه زندگیهایتان بی گره باد !
13 / 1 /83
Thursday, April 01, 2004
|
|