Just read me ....
|
Monday, February 27, 2006
فکر می کنی همشهری شعرهاشو رو چه حسابی انتخاب می کنه ؟ ! … خدا داند و ما ندانیم … تنها امید داریم که امروز کمی بیشتر از دیروزمان بدانیم. اینم " امروز با حافظ " روزنامه :
دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم که دل بدست کمان ابروییست کافر کیش
Monday, February 27, 2006
Sunday, February 26, 2006
فقط خودت می تونی بی شریک بمونی خدا ! کار ما نیست شناسایی … شاید کمی نزدیک بشیم … کمکمان کن تا کمی بشناسیم ؛ اگر طاقتش را می دی کمی هم بیشتر … شعر امروز همشهری را حیفم آمد شریک نشم …. خدایا ! شکر که این توانایی را دارم که شریک بشم در ….. خیلی شکر.
هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک رود به خواب دو چشم از خیال تو ؛ هیهات ؛ بود صبور دل اندر فراق تو ؛ حاشاک ! حافظ
Sunday, February 26, 2006
Wednesday, February 22, 2006
Tuesday, February 21, 2006
هنوزم می شه گفت که خیلی ساده است … فقط نمی دونم چرا ما آدم ها ساده تر ها را دیر تر می فهمیم !!!
Tuesday, February 21, 2006
Monday, February 20, 2006
"معجزهء طب سنتی " :
ته گلوم می سوخت به زور آب نمک سرما خوردگی را کشتم ؛ همون اولش ! جانتان با آب نمک باد… اگر هم خواستین جانتان با نمک باد .
Monday, February 20, 2006
Sunday, February 19, 2006
" خیلی سپاس که خیلی خوبیم … " :
خیلی خوبم خیلی خوبی شکر… خیلی شکر.
Sunday, February 19, 2006
Thursday, February 16, 2006
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
حافظ
Thursday, February 16, 2006
Wednesday, February 15, 2006
" امان از شکم …" :
امروز ماشین را بردم کارواش درست وقتی بارون بند آمد و چون خیالم راحت بود که تا فردا باهاش کاری ندارم و توی پارکینگ می ماند ؛ به بارون بعدی هم فکر نکردم … ولی به یک دلیل مهم ماشین را آوردم بیرون و باران و گل و شل و … ارزشش را داشت و ابدا ناراحت کارواش نیستم . خوب ؛ توضیحش مفصله ولی در یک کلام : ... " قورمه سبزی " !!! در محکمهء من این دلیل کاملا پسندیده است . جانتان خوش و با قورمه سبزی باد !
Wednesday, February 15, 2006
Tuesday, February 14, 2006
هیچ چیز و همه چیز … مرزش حتی یک تار مو هم نیست ؛ هست ؟ ! …
Tuesday, February 14, 2006
Monday, February 13, 2006
….
" بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش " : …..
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هرکجا هست خدایا به سلامت دارش صحبت عافیتت گرچه خوش افتاد ای دل جانب عشق عزیز است فرو مگذارش صوفی سرخوش ازین دست که کج کرد کلاه بدو جام دگر آشفته شود دستارش دل حافظ که بدیدار تو خوگر شده بود ناز پرورد وصالست مجو آزارش
Monday, February 13, 2006
Sunday, February 12, 2006
WHAT A WONDERFUL WAY TO EXPLAIN IT
DEATH~
A sick man turned to his doctor as he was preparing to leave the examination room and said,"Doctor, I am afraid to die. Tell me what lies on the other side."
Very quietly, the doctor said, "I don't know."
"You don't know? You, a Christian man, do not know what is on the other side?"
The doctor was holding the handle of the door; on the other side came a sound of scratching and whining,and as he opened the door, a dog sprang into the room and leaped on him with an eager show of gladness.
Turning to the patient, the doctor said, "Did you notice my dog? He's never been in this room before.He didn't know what was inside. He knew nothing except that his master was here, and when the door opened, he sprang in without fear. I know little of what is on the other side of death, but I do know one thing... I know my Master is there and that is enough."
May today there be peace within you. May you trust God that you are exactly where you are meant to be.
Sunday, February 12, 2006
Saturday, February 11, 2006
" ساده است / ساده نیست " :
اینقدر ساده است که … جانتان سلامت باد.
* اصلا هست یا نیست …بازم برگشتیم سر جای اولمون : بودن یا نبودن ؛ مساله این است … شاید تنها پیشرفتمون این باشه که فهمیدیم دست خودمونه که باشیم یا نباشیم … یه پسر کوچولویی بود هر جا می رسید می شاشید ؛ بالاخره کار به جایی رسید که آنچنان بهش سخت گرفتن که بیچاره توی توالت هم که می رفت می پرسید " بشاشم یا نشاشم ؟!" … البته این هم مسالهء بسیار مهمی است و موضوع خوبی برای مقالات تحقیقی مفصل. حالا بالاخره …......... ؟! همون دیگه : جانتان خوش باد .
Saturday, February 11, 2006
Friday, February 10, 2006
" وقتی از دور دستی بر آتش داری … " :
امان از دست این بچه ها … همچنان امیدوارم ؛ حتی بعد از اینکه امتحان خوبمو بد دادم … کسی چه می دونه شاید امتحان بده رو خوب بدم !! جان همهء بچه ها و بزرگتراشون خوش باد.
Friday, February 10, 2006
Thursday, February 09, 2006
" تن ها ! " :
تنها نماندم تنها نمانی تنها نمانیم نشد … این آخری را پس می گیرم !
Thursday, February 09, 2006
Wednesday, February 08, 2006
Tuesday, February 07, 2006
" یا سید الشهداء … " :
لینک حذف شده و متعاقبا هم ارسال نمی شود…
Tuesday, February 07, 2006
Monday, February 06, 2006
… و سر ان جام … قولنامه !
Monday, February 06, 2006
Sunday, February 05, 2006
" هر لحظه هم که شاکر باشیم کمه ؛ چه برسه به بعضی لحظات " :
گره گشایی… این بار خودت گفتیا. جانمان با گره گشا باد.
Sunday, February 05, 2006
Saturday, February 04, 2006
" برکت یک ساعت و یک آن " :
طعم لطیف و مزهء نازنین همصحبتی … ان شاء الله نصیب همه بشود. جانتان لطیف تر باد.
Saturday, February 04, 2006
Friday, February 03, 2006
می دونم خواهش بزرگیه خدا ؛ ولی هر کاری کردم نشد ازش بگذرم … می شه لطفا راضیم کنی به رضای خودت … کار خاصی هم نکردم که قابل چنین سعادتی باشم ؛ ولی خوب از تو بزرگتر که نداریم… پس لطفا … می دونم یادت نمی ره ؛ ولی یه کمی زودتر لطفا .
* تیتر خوبی نبود ؛ پس بعنوان پیوست می نویسمش : " ! خواهشی با ضرب العجل "
Friday, February 03, 2006
Thursday, February 02, 2006
بعضی طلبها هست که وصولش حقیقتا دلچسبه !… . . . . . جانتان قرین وصول و وصال و واصل باد . در یک کلام همیشه وصل باشید .
Thursday, February 02, 2006
Wednesday, February 01, 2006
خدایا ! برای این روزهای عزیز شکرت
Wednesday, February 01, 2006
|
|