Just read me ....
|
Tuesday, July 31, 2007
افکار را کنار بگذار و به عون و صون و صیانت حضرت احدیت امیدوار شو.
Tuesday, July 31, 2007
Monday, July 30, 2007
خیلی وقت پیش شنیدم که " فردا روز دیگریست . . . . ." و هنوزم امیدوارم به فردا راستشو بخواهی به همهء فرداها امیدوارم.
" من از کجا ، پند از کجا ، باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را بر ریز بر جان ساقیا "
Monday, July 30, 2007
Friday, July 27, 2007
راحت باش و مسرورالحال . . . . . . . . . راحت باش و مسرورالحال.
Friday, July 27, 2007
Thursday, July 26, 2007
مطمئن باش و امیدوار . . . . . . . . . مطمئن باش و امیدوار .
Thursday, July 26, 2007
Sunday, July 22, 2007
Thursday, July 19, 2007
" درمان مشترک " :
همراه شو عزیز… تنها نمان به درد….. کاین درد مشترک… هرگز جدا جدا درمان نمی شود .
" زمانی برای سکوت ! " :
می دونی این انرژی خیلی قوی و جالبه ….. خیلی ! " درمان مشترک " را هفتهء پیش نوشتم ولی گفتم دست نگه دار دختر … مگه قرار نیست … و اکنون . . . . . بیشتر از پیش به انرژی مثبت دعاها و پاکی دل ها و سادگی قلب ها ایمان آوردم … درست وقتی فکر می کنی هیچ کاری نمی تونی بکنی... برای بهترین و زیباترین کاردستت کاملا بازه . . . همان تولید انرزی مثبت در وجود خودت و فرستادنش . خدایا ! خوشحالم که تا امروز شکرگزارت بودم والان احساس خوب روسفیدی دارم… که خیلی حس خوبیه و خیلی شکر ...به خاطر این احساس رضایت بخش.
هیچکدام ما از فردامون خبر نداریم… و در این حالت ؛ بهترین کاری که از دستمون برمیاد ؛ همون تولد/تولید انرژی مثبت وانتشارشه ؛ خودش کارشو می کنه … بهتر اینه که دنبال نتیجهء خاصی هم نباشیم ؛ چون بهترین نتیجه همون داشتن و شریک شدن انرژی مثبت است والبته قوی شدن . قوی تر شدن !
Thursday, July 19, 2007
Monday, July 09, 2007
" قلب سرجاش مونده روی شاخه ؛ گنجشکها هم بهش نزدیک نمی شن ؛ اونا هم دل کوچکشون روشنه …." :
چقدر نور داره شعرهات… نکنه منم قراره برم رو مین ؟! چه می شه کرد ؛ قسمت باشه گریزی نیست… روحت شاد و نورانی آقای کاوه .
افقهاي باز افقهاي دور فضاي پرنور چشمها گشوده، باز، با ديدي تميز چشمانداز كامل، وسيع چشم ميدود تا دور چشم ميبنندد تا نور دل آرامتر ميتپد دل به دنبال چشم ميرود تا دور دل ميتپد آرامتر دل دل ميرود، دل رفت تا دور ... *** آنكه افقهاي باز و دور را ميبيند، ميبيند، نه اينكه با لغات بپيچاند و تكفير كند! *** راه اين نبود راه تلاش براي غلبه بر ضعف بود صراحت و روشني و نور نه انباشتن، محو شدن تصادفي در جنگل پيچيدن پچپچهاي بچهگانه... *** قلب كه رفت، ديگر رفت! ***
Monday, July 09, 2007
Saturday, July 07, 2007
" طنز تلخ " :
تاریخ امروز می توانست.....می تواند ؟! مثل یک دریای روشن باشد . به هر حال می شه بی صبرانه منتظر 8/8/2008 موند یا آرام و بی خیال ! در مورد 9/9/2009 هم همینطور و در مورد . . . . . فکر کنم همیشه می شه هول بود یا بیش از حد سرفرصت ... به هر حال وقتی آدم نود سالش می شه _ یعنی چند سال کوچکتر از حالای مادربزرگ من _ به نظر میاد که خیلی هم فرقی نمی کرده ! اینه که زندگی حتی در بدترین زمان هایش هم می تواند خنده دار باشد ... آه باز هم آه.. ... صدای خنده می آید؛ آن بیرون زندگی می کنند پرندگان
جانتان خوش باد.
Saturday, July 07, 2007
" طوبی* از برای نفسی که به نور توکل و انقطاع منور گشت . " .
* خوشا به حال...
Saturday, July 07, 2007
|
|