!پرنده كش





Just read me ....





آرشيو

10/01/2002 - 11/01/2002 11/01/2002 - 12/01/2002 12/01/2002 - 01/01/2003 01/01/2003 - 02/01/2003 02/01/2003 - 03/01/2003 03/01/2003 - 04/01/2003 04/01/2003 - 05/01/2003 05/01/2003 - 06/01/2003 06/01/2003 - 07/01/2003 07/01/2003 - 08/01/2003 08/01/2003 - 09/01/2003 09/01/2003 - 10/01/2003 10/01/2003 - 11/01/2003 11/01/2003 - 12/01/2003 12/01/2003 - 01/01/2004 01/01/2004 - 02/01/2004 02/01/2004 - 03/01/2004 03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 01/01/2006 - 02/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 03/01/2007 - 04/01/2007 06/01/2007 - 07/01/2007 07/01/2007 - 08/01/2007 08/01/2007 - 09/01/2007 09/01/2007 - 10/01/2007 10/01/2007 - 11/01/2007 11/01/2007 - 12/01/2007 12/01/2007 - 01/01/2008 01/01/2008 - 02/01/2008 02/01/2008 - 03/01/2008 03/01/2008 - 04/01/2008 04/01/2008 - 05/01/2008 05/01/2008 - 06/01/2008 06/01/2008 - 07/01/2008 07/01/2008 - 08/01/2008 08/01/2008 - 09/01/2008 09/01/2008 - 10/01/2008 10/01/2008 - 11/01/2008 11/01/2008 - 12/01/2008 12/01/2008 - 01/01/2009 01/01/2009 - 02/01/2009 02/01/2009 - 03/01/2009 05/01/2009 - 06/01/2009 06/01/2009 - 07/01/2009 07/01/2009 - 08/01/2009 08/01/2009 - 09/01/2009 05/01/2010 - 06/01/2010 06/01/2010 - 07/01/2010 12/01/2011 - 01/01/2012 07/01/2012 - 08/01/2012



My E-Mail


برداشت دوم
پرنده
پوچستان
Sunday, February 29, 2004


" گرهء کراوات " :
جاتون خالی تولد خوبی بود و خوش گذشت. منم که اصلا حرف نزدم ! فقط جای نگاری که نیومده بود خیلی خالی بود ؛ راستی تو هم خوب بلدی اذیت کنی ها ! منو بگو که فکر می کردم توی این پانزده سال شناختمت !!!
..... و بعدش هم که اومدم خونه تا ساعت دو داشتیم با خانواده حرف میزدیم؛ می دونین سر چی شروع شد ؟!؟
سر گرهء کراوات !
جانتان خوش باد .
10 / 12 /82





Saturday, February 28, 2004


حرف نداره.... !
جانتان خوش خوش خوش باد !

http://stale.xko.cz/EUROPE-ITALY.swf





Wednesday, February 25, 2004


" اژدهای سرخ " :
دیشب با دوستانم رفتیم رستوران چینی که با کمال تعجب غذایش خوب بود و من راضی بودم ! کلی هم گفتیم و خندیدیم و شنبه هم می ریم تولد یکی از بچه ها ...هنوز یادمه که راجع به فیلم ها باید و می خوام بنویسم .
باقی بقایت .
6 / 12 / 82





Monday, February 23, 2004


http://www.foulds2000.freeserve.co.uk/economists.htm




Sunday, February 22, 2004


http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2004/02/040217_pm-pa-azadi.shtml



عیدتان مبارک .
جانتان خوش باد.
3 / 12 /82





Saturday, February 21, 2004


امتحان که داشتم مرتب تر می نوشتم . می خواهم فیلم هایی را که دیدم در یکی دو خط نقد و بررسی کنم ! که امیدوارم به زودی این اتفاق بیفته و عجب زود گذشت امسال ! البته فکر می کنم که این احساس مربوط به ماه اسفند است و آنقدر ها هم زود نگذشت !
راستی باورتون بشه یا نه ؛ من فیلم " سکوت بره ها " را ندیده بودم و بالاخره دیدمش ... و راضی ام !
و دیگه اینکه این چند وقته مقادیر قابل ملاحظه ای آب انار خوردم و از این بابت هم خوشحالم !
هفتهء خوبی داشته باشین .
2 / 12 / 82





Tuesday, February 17, 2004


ايستاده ام بر روی کوه رويا
و گوش می دهم
زنی را که می نوازد
موسيقی گم شده اين روزهايم .

و اگر از دوردستها
بره ای می آيد
چشم می بندم
غرق می شوم
در آوای چنگ
دستها را صليب می کنم
و می چرخم می چرخم .

می نشينم
دستها را به زير سر می برم
و دراز می کشم
بر چمن نرم احساسم
و نامم را می جويم
مابين خطوط ابرها
نامم که آمد بر می خيزم
و پی اش را می گيرم
با سرعت باد
تا جايی که ديگر
موسيقی گم شده اين روزهايم را
نمی شنوم
يا زن نمی نوازد .

http://www.sharmeen.blogspot.com/




سارا !
کاش بودی
کاش بودی
تا ناگفتنی ها را ساده تر می گفتم

سارا !
نمی دانی گاهی
برای صدایت آنقدر تنگ می شود دل
که شعر می خواند

سارا !
برايت لبخند می فرستم
و عشق
نکند در شلوغی اتاقت
جای مانده باشد

سارا !
...

http://www.sharmeen.blogspot.com/




تو نيستی !
و نمی دانی
....
تا به حال
در خاموشی دريا
فغان کشيده ای ؟
که ديگر نمی خواهمت !
به خاطر خدا دور شو !
آنقدر که ديگر
نفس نکشی !

http://www.sharmeen.blogspot.com/





Sunday, February 15, 2004


“ ولنتاین همگی مبارک ! ”
یکی از قدیمی ترین دوستانم یه کار بسیر زیبا کرد : زنگ زد به مامانم و یک شاخه گل زیبا براش آورد ؛ منم خونه نبودم و ... وقتی رسیدم خودش نبود ؛ ولی گلش توی گلدون بود و اثرات کاری که کرده بود در چهرهء مادر دیده می شد ... ظاهرا به مامانم گفته بوده که نذر داشته ! حالا نمی دونم برآورده شده بوده یاان شاء الله قراره بشه ؛ ولی به هر حال کار خیلی جالبی بود ... این روزها دل مردم را به آسانی نمی شود شاد کرد . کیف می کنم که چنین دوستانی دارم ! دقیقا نسبت به تک تک دوستانم احساس غرور دارم ؛ دوستانم .
جانتان خوش باد .
یادم رفت بگم روز ولنتاین ممکنه غربی باشه وتهاجم فرهنگی محسوب بشه ولی به هر حال مود و فضای خوبی را ایجاد می کنه که خودش کلی می ارزه و نکتهء دیگر اینکه روز بسیار خوبیست برای آشتی کنان !
توجه دارید که ! جانتان مجددا خوش باد !
25 / 11 / 82
راستی امروز سالگرد ازدواج دوستی است که گرچه دوره ولی یادش هستم و عکس بچه هایش هم همیشه توی کیفمه ! البته من فکر نمی کنم هیچوقت روز ولنتاین را برای عروسیمون انتخاب کنم ... تا نظر آقا چی باشه ؟!؟! راستی شما چطور ؟؟!






Thursday, February 12, 2004


روز آخرجشنواره هم " پنج عصر "- سمیرا مخملباف را دیدم ؛ هرچند که خیلی بهتر از" تخته سیاه " بود؛ ولی وسطش خوابم برد . بیست دقیقه اول فیلم تمام می شه و بقیه اش اضافه است .... دیگه اینکه واقعا اعصاب معصاب ندارم و ...امیدوارم که این نیز بگذرد ... جانتان خوش باد .





Wednesday, February 11, 2004


برگزيدگان بيست‌ودومين جشنواره فيلم فجر
مراسم اختتاميه بيست‌ودومين جشنواره فيلم فجر با معرفي برگزيدگان و اهداي سيمرغ‌هاي بلورين برگزار شد. فهرست برگزيدگان به اين شرح است:

مسابقه سينماي ايران
• بهترين فيلم: «ميهمان مامان» (داريوش مهرجويي) به تهيه‌كنندگي داريوش مهرجويي
• بهترين كارگرداني: احمدرضا درويش براي فيلم «دوئل»
• بهترين فيلمنامه: پيمان قاسم‌خاني براي فيلم «مارمولك»
• بهترين بازيگر نقش اول مرد: بهرام رادان براي فيلم «شمعي در باد»
(با تقدير ويژه هيات داوران از رضا ناجي براي بازي در «او»)
• بهترين بازيگر نقش اول زن: گوهر خيرانديش براي فيلم «رسم عاشق‌كشي»
• بهترين فيلمبرداري: بهرام بدخشاني براي فيلم «دوئل»
• بهترين موسيقي متن: محمدرضا عليقلي براي فيلم «قدمگاه»
• بهترين تدوين: مصطفي خرقه‌پوش براي فيلم «دوئل»
• بهترين نقش دوم مرد: كامبيز ديرباز براي فيلم «دوئل»
• بهترين بازيگر نقش دوم زن: مريلا زارعي براي فيلم «سربازهاي جمعه»
• بهترين صداگذاري: مسعود بهنام و حميد نقيبي براي فيلم «دوئل»
• بهترين صدابرداري: حسن زاهدي براي فيلم «شهر زيبا»
• بهترين طراحي صحنه و لباس: اميرحسين اثباتي براي فيلم «دوئل»
• بهترين چهره‌پرداي: مهرداد ميركياني براي فيلم «روايت سه‌گانه» و «قدمگاه»
• بهترين جلوه‌هاي ويژه: محسن روزبهاني براي فيلم «دوئل»
• بهترين فيلم كوتاه داستاني: «طوفان سنجاقك» ( شهرام مكري)
• فيلم برگزيده تماشاگران: «مارمولك» (كمال تبريزي) به تهيه‌كنندگي منوچهر محمدي
• جايزه ويژه هيات داوران: رخشان بني‌اعتماد براي فيلم «ننه گيلانه» (اپيزودي از فيلم «روايت سه‌گانه»)
• تقدير ويژه هيات داوران: پرويز پرستويي براي بازي در فيلم «مارمولك»
• لوح تقدير دبير جشنواره براي فيلم برگزيده ميمهان: «سيزده گربه روي شيرواني» (علي عبدالعلي‌زاده) به‌خاطر توجه و به‌كارگيري جلوه‌هاي ويژه

مسابقه بين‌الملل
• بهترين فيلم: «بازگشت» (آندري ژوياگينتسف) به تهيه‌كنندگي ديميتري لسنفسكي از روسيه
• بهترين كارگرداني: كوروساواكي يوشي براي كارگرداني فيلم «آينده درخشان» از ژاپن
• بهترين فيلمنامه: كريستوفر همپتن و رابرت شنكان براي «امريكايي آرام» از امريكا، آلمان و استراليا
• بهترين بازيگر: عزت‌الله انتظامي براي بازي در فيلم «گاوخوني» از ايران
• بهترين دستاورد فني يا هنري: شيبانوشي تاكاهيده براي فيلمبرداري فيلم «آينده درخشان» از ژاپن
• بهترين فيلم كوتاه: «طوفان سنجاقك» (شهرام مكري) از ايران
• جايزه ويژه هيات داوران: «گاوخوني» (بهروز افخمي) به تهيه‌كنندگي علي معلم از ايران
• ديپلم افتخار: «در اين دنيا» (مايكل وينترباتم) از بريتانيا و فرانسه
• جايزه ويژه هيات داوران بين‌الاديان: «مارمولك» (كمال تبريزي)

http://news.30nema.com/archive/news.asp?code=1955

جوايز جنبي جشنواره فجر اهدا شد

جوايز جنبي بيست‌و‌دومين جشنواره بين‌المللي فيلم فجر اهدا شد. در اين مراسم كه در سينما استقلال و با اجراي جلال مقامي برگزار شد ده وزارت‌خانه، سازمان، شركت و مجله، جوايز خود را به فيلم‌هاي برتر اهدا كردند.
اين جوايز عبارت‌اند از:

ـ سازمان ملي جوانان: اصغر فرهادي براي کارگرداني «شهر زيبا»، خسرو معصومي به خاطر کارگرداني فيلم «رسم عاشق‌كشي»، احمدرضا درويش براي کارگرداني فيلم «دوئل»، ترانه عليدوستي به خاطر بازي در «شهر زيبا» و بهرام رادان براي بازي در فيلم‌هاي «روايت سه‌گانه»، «گاوخوني»، «سربازهاي جمعه» و «شمعي در باد»
ـ سازمان ميراث فرهنگي: «او» به تهيه‌کنندگي حبيب‌الله کاسه‌ساز
ـ شرکت توانير: «شمعي در باد» به کارگرداني و تهيه‌کنندگي پوران درخشنده
ـ کانون مدرسان سينما: «مارمولك» به کارگرداني کمال تبريزي و تهيه‌کنندگي منوچهر محمدي
ـ مجله گل‌آقا: کمال تبريزي براي کارگرداني «مارمولك»
ـ نيروي انتظامي: «رسم عاشق‌كشي» به کارگرداني خسرو معصومي و تهيه‌کنندگي محمود فلاح
ـ وزارت آموزش و پرورش: احمدرضا درويش براي کارگرداني «دوئل»
ـ جشنواره روستا: رهبر قنبري به خاطر کارگرداني فيلم «او»
ـ ستاد احياي امر به معروف و نهي از منکر: ابوالقاسم طالبي براي کارگرداني «عروس افغان»
ـ جمعيت دفاع از ملت فلسطين: «قناري» به تهيه‌کنندگي مسعود اطبايي، «هيام» به کارگرداني محمد درمنش

گفتني است، سازمان حمل و نقل و ترافيک تهران هيچ منتخبي را معرفي نكرد.





" فردا روز دیگریست " :
امروز رفتم و آخرین امتحان کتبی این ترم را دادم ... ولی قریب به یقین تکرار می شود ...خوب حواسم نیست دیگه ؛ تعارف که ندارم ... هیچ ربطی هم به فیلم وجشنواره نداره ؛ ولی شما فکر کنین به این دو قلم مربوطه !
گمانم همه چیز با هم داره تموم می شه : جشنواره ؛ فیلم ها ؛ امتحان ها و باز هم امتحان ها .
ولی خیلی عجیبه که اصلا خوشحال نیستم و ... مغزم درد گرفته ؛ داره له می شه ......
دیروز هم جاتون خالی رفتم فیلم " مهمان مامان " داریوش مهرجویی را دیدم ؛ فیلم خاصی نبود ؛ ولی من لذت بردم !مگر نه اینکه یک فیلم خوب باید سرگرم کننده باشد ؛ خوب این فیلم این حسن را داشت ؛ حسنی این روزها کمتر دیده می شود ! داستان هوشنگ مرادی کرمانی را خوانده بودم و حالا هم که فیلم را دیدم ؛ راضی بودم. دستتون درد نکنه ؛ خسته نباشین ...
این چند وقته خیلی شنیدم " فردا روز دیگریست " .... امیدوارم ... جانتان خوش باد .
22/ 11 / 82





Tuesday, February 10, 2004


امتحانی دادم که بیا و ببین .... نتیجه هم معلومه دیگه ...
اکثریت قریب به اتفاق از" سربازان جمعه " ناراضی بودن؛ من فقط ده دقیقهء آخرشو دیدم و گمانم کفایت می کند !
" روایت سه گانه " ؛ اپیزود سومش کار رخشان بنی اعتماد بود و بازی فاطمه معتمد آریا سیمرغ داره ...
20/ 11 / 82





Sunday, February 08, 2004


امروز هم یکی دیدم " تارا و تب توت فرنگی " ... توضیحات مربوط به فیلم ها را هم در اسزع وقت می نویسم !
دیشب خیلی حالم بد بود ؛ امروز هم تا ظهر خواب بودم و الان هم مخ درد دارم .
19 / 11 /82




امتحان سه ساعت ونیمه را یکساعت و نیمه دادم و سعی کردم به موقع به فیلم برسم ؛ اما متاسفانه کمی دیر رسیدم ولی با این حال ؛ امروز هم سه تا " دوئل " ؛ " شمعی در باد " و " چند تار مو " .
حالم اصلا خوب نیست ...
18 / 11 /82





Friday, February 06, 2004


امروز هم دو تا " شهر زیبا " و " مزرعهء پدری " .
راستی شنیدم فردا امتحان دارم ؛ وای باید صبح زود بیدار بشم !!
17 / 11 /82





Thursday, February 05, 2004


چهار تا هم امروز دیدم " مارمولک " ؛ " قدمگاه " ؛ " باج خور" و " اساسی " ( بخوانید بیسیک_ خارجی بود ! )
کتابم را هم برده بودم که درس بخوانم ؛ ولی از ده صبح تا شش بعد از ظهر یه کله فیلم دیدن باعث می شود که امتحان شنبه ..... نه ؛ اینطورا هم نیست یه دوستی دارم که خدا عمرش بدهد زنگ می زنم و داستان را به بیانی شیرین برایم تعریف می کند و تمام مشکلات حل می شود ... حل می شود ؟ اصلا مگه مشکلی وجود داره ؟
جانتان خوش باد .
16 / 11 /82





Wednesday, February 04, 2004


دیروز _ فیلم اول " ملاقات با طوطی " و فیلم دوم " او " ...چند تا هم آشنا دم سینما دیدیم وکاپوچینو و پیتزا و ... مرحمت عالی ! ...
امروز _ " صبحانه ای برای دو نفر" و " برگ برنده " و شما به من می گین این موبایل به چه درد می خوره ؟
فردا _ خدا داند .... خیر پیش .
15 / 11 / 82





Tuesday, February 03, 2004


" بازم بگین سیزده نحص نیست ! " :
با این قصد و نیت که فیلم " اشک سرما " را ببینم از منزل خارج شده و بعد از چند دور چرخیدن بالاخره موفق شدم درکوچه بالایی سینما یک جای پارک پیدا کنم ؛ از اونجایی که دیر شده بود ؛ جوب منو ندید و رفتم توش و بدبختی درست اندازهء لاستیک ماشین بود و در نتیجه گیر کردم و بالاخره با گاز زیاد و تلاش فراوان توانستم از جوب بیرون بیام ؛ ولی چشمتون روز بد نبینه دیم عجب صدای بادی می آد ... بعله نتیجهء اون گاز ها ! این شد که هم قالپاق داغون شد و هم لاستیک بی باد ( بخوانید به طرز بد فورمی پنچر! ) تنها کاری که کردم این بود که تا هنوز باد در لاستیک موجود بود ؛ ماشین را صاف کنم که بهد از فیلم بشه پنچر گیریش کرد ... هیچی دیگه رفتیم دم سینما و دیدیم که ای بابا ! فیلم هم که یه چیز دیگه است و ظاهرا این یکی به خاطر مشکلات فنی نرسیده و ... به هر حال ؛ رفتیم توی سینما و قرار بود که " ترمیناتو سه " را ببینیم و درون سینما خود حکایتی است دیگر ! پنج دقیقه از فیلم را نشان دادند و رسید یه خانومه که تازه از تخم در اومده بود و لباس نداشت و دیگه قطع شد .... خوب الان وصل می شه .... پنج دقیقه دیگه ... آخه روز قبل هم سر دو تا از فیلم ها مشکل پیش اومد و ... نشد ؟! ... بعله ... بعد از نیم ساعت که الاف شدیم و با بغل دستی ها حرف زدیم ( بخوانید اونها با ما حرف زدند ! ) ؛ بالاخره دیدم دیگه نمی تونم ماشین پنچر منتظره ؛ برم اقلا پنچر گیری کنم ! رفتم که برم که آشنایی را دیدم و فرمودند دارند لنز را عوض می کنند و نر ؛ بشین ببین ارزش دیدن داره و... خلاصه برگشتم سر جام و به ردیف های اطراف هم توضیح دادم که چه خبره ... خوب اوضاعی است آپاراتچی هنوز لنزها را بلد نیست ؛ اسکوپ و غیر اسکوپ هم براش فرقی نداره ... خسته نباشن ... سرانجام فیلم را با تاخیر چهل و پنج دقیقه ای دیدیم ؛ حالا ما هیچی ولی سانس بعدی ها را بگو که باید تو سرما بیرون منتظر بشن !
اما از هرچه بگذریم سخن لاستیک خوش تر است ! ... ماشین نو و دفعهء اول پنچر شدن باید به مرد خانواده بیفته ؛ چون همهء پیچ ها بس ناجوانمردانه سفت است .... ولی انگار نحصی سیزده هم تموم شده بود ؛ چون یه آقای خوشتیپ خیر پیدا شد و اصلا هم سیزدهم نحص نیست ! امیدوارم همهء کارهاش راه بیفته که کار منو راه انداخت ... به قول کرد ها : " دستتان خوش بی " !
( جهت اطلاع در جواب می گن : سرتان خوش بی ! )
ما هم که معمولا می گیم : جانتان خوش باد .
13 / 11 / 82





Monday, February 02, 2004


" اینم از روز اول جشنواره " :
همینه دیگه ... بیخود نیست می گن اعتیاد مخربه و بلای جونه و ....
اول بگم که من اصلا فکر نمی کنم که اعتیاد فقط مختص مواد مخدر است و دیگر هیچ . البته واضح و مبرهن است که مواد مخدر خانمانسوز است و بدترین نوع اعتیاد است ؛ ولی هزاران جور دیگه اعتیاد هست که ... به ندرت پیش میاد که سازنده باشه .... تا سازندگی را چی بدونیم !!!! و اما اصل موضوع :
امروز روز اول جشنواره بود و منم رفتم سه تا فیلم دیدم :
یک _ به من نگاه کن – سعید سهیلی
دو _ کنار رودخانه – علیرضا امینی
و سه _ رسم عاشق کشی – خسرو معصومی
خوب ؛ چی بگم که خیلی بد نباشه ؟! : " حیف وقت ! " و " حیف پول " و .... متوجه شدین دیگه نمی خواد ادامه بدم ... این بود خلاصه ای از یکی از روزهای رفتن به " ویترین سینمای ایران " .
در مورد فیلم سومی بگم که نکات خوبی داشت ؛ ولی متاسفانه فیلمساز خودش هم نفهمیده بود کدوم طرفیه و بالطبع ما هم متوجه نشدیم ! بطرز مشخص و محسوسی بین سینمای ( به قول عده ای ) تجاری و گیشه پسند و سینمای ( باز هم به قول عده ای ) جشنواره ای و اونور آبی ؛ در نوسان بود ( فیلمسازه ! ) . آخه آدم با تجربه ؛ تو که می خواهی توی فضاهای دهاتی کار کنی و آدم های صرفا دهاتی را به نمایش بگذاری چرا چند تا آدم را از ناف شهر می بری اونجا تا با دیالوگ های صد در صد شهریشان ( بخوانید ناف تهرونی ! ) و بازی های همیشگیشان ( با پوزش از گوهر بانو ) به طبیعی جلوه ندادن فیلمت کمک کنند و .... اما از حق نمی شه گذشت : در مورد قاچاق چوب در جنگل های شمال بسیار خوب و دردناک کار شده بود... کاش مسئولین ذیربط بذل توجه بنمایند و کاش محیط زیستی برایمان باقی بماند ... و نکته جالب( بسیار جالب ) این بود که کارگردان به سبک زنده یاد هیچکاک در سکانسی رخ می نماید ؛ بابا آلفرد ... در ضمن محض اطلاع بگم که این فیلم در جشنواره کودک اصفهان پروانه زرین بهترین کارگردانی را در بخش بین الملل برده است .
اولیه هم ( فیلم اولیه ! فقط می خوام به فهرست رجوع کنید ها ؛ وگرنه اسم فیلم را می نوشتم دیگه ... ) یه جور عروس آتش و بمانی بود ؛ ولی کار هر .... و مرد کهن .... داستان مربوط می شد به مظلوم واقع شدن زن ها و اجتماعات عصر حجری موجود در دهات ( والبته نه در شهر ها ! ) و ... باز همون حرف های همیشگی که " البته آنچه به جایی نرسد فریاد است ! " و ... پس چرا اینقدر کشدار و طولانی و ...
ودومیه هم اینقدر/////// و //////// بود که ؛ اصلا ولش کن ... ولی جالبه ها ؛ من قبلا فکر می کردم تهیه کننده ها لزوما باید آدمهای با هوشی باشن ! که البته به خطای خود معترفم .
جانتان خوش باد و چشمتان فیلم بد نبیناد .
12 / 11 / 82





Sunday, February 01, 2004


نشستم. شمردم. ديدم ده تا، ...بيست تا،... اصلا هزار آرزوی کوچک و ارزان و آسان دارم. آنقدر کوچک و ارزان و آسان که همه را در يک روز می توان برآورده ساخت. اگر بشود.

يک آرزوی بزرگ و دست نيافتنی هم دارم که قيمت ندارد. تنها يک آرزو، که اگر برآورده شود، ديگر آن هزار آرزو را نمی خواهم داشته باشم. يعنی می شود؟
===================================================================
يک روز برمی گردم. می آيم. از تو زود تر.

پشت در پنهان می شوم. وقتی آمدی، در را باز کردی، چشمهايت را از پشت با کف دستهايم محکم می پوشانم.

بعد، وقی توی دستهايم چرخيدی و خندان رو به من برگشتی، می خندم. می گويم: جانان من! غربت تمام شد. من آمدم. سلام.

http://www.fanooskhial.blogspot.com/







 

Powered By Blogger TM