Just read me ....
|
Monday, May 30, 2005
اركستر ملل تابستان براي اولين بار در تخت جمشيد به اجراي برنامه مي پردازد
http://isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-531244
Monday, May 30, 2005
Sunday, May 29, 2005
“A kiss is just a kiss … …When two lovers woow , They still say I LOVE YOU … “
" دارای را رای را رای .... داری راری رارای .... "
دوست سفر کرده ام بعد از دو ماه ( چند روز کمتر ! ) که چین بود برگشته و کلی هم منو خجالت داده ... حالا همهء سوقاتی ها یک طرف و دی-وی-دی ها یک طرف ؛ ... اما همهء دی-وی-دی ها هم یک طرف ... " کازابلانکا " ... ( و دیگر هیچ !!! ). از دفعهء اولی که فیلم را دیدم ارتباط عجیبی باهاش برقرار کردم ...( هزار تا عیب و ایراد هم می شه از فیلم گرفت ؛ قبول ؛ ولی وقتی قرار باشه به دل بشینه ... ! ... بله " کازابلانکا " هم به دل نشسته ! ) ... بعد تر با ..... آهنگ فیلم هم برام مهم شد و تا مدتها نمی توانستم خودم را نگه دارم و نخوانمش یا با سوت نزنمش !! روزگاره دیگه ... کاریش نمی شه کرد ... نمی دانم چند بار دیگه باید فیلم را ببینم تا سیر بشم ... هرچند دلیلی نداره سیر بشم ؛ آخه آدم از بعضی چیزهاهیچوقت سیر نمی شه... روزگاره دیگه ! آدم اینجوری آفریده شده ... آدمه دیگه ! ******* مایکل کین راز موفقیت فیلم کازابلانکا را کشف کرد http://mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=188371
Sunday, May 29, 2005
Thursday, May 26, 2005
" روز به خیر " :
http://photo.persianstudents.org/archives/001668.html
من دلم می خواد راه دوم را انتخاب کنم و فکر کنم همه چیز معجزه است ... حتی اگر خیلی سخت باشه ؛ حتی اگر تنها بمانم ؛ حتی اگر مجبور بشم ....
Thursday, May 26, 2005
Wednesday, May 25, 2005
Tuesday, May 24, 2005
" با آرزوی خرمی برای خرمشهر و همهء دنیا ... " :
امروز سالروز آزاد شدن خرمشهره ... چراشو نمی دونم ولی این روز همیشه یادمه ... یاد همهء انسان هایی که در جنگ روحشان از بدنشان جدا شد ؛ گرامی و روحشان شاد . جان شما هم خوش باد . 3/3/84
Tuesday, May 24, 2005
Monday, May 23, 2005
" شب مهتابی زیباییست ... روح فریدون مشیری شاد " :
پر کن پیاله را کاین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد * این جام ها که در پی هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گردآب می رباید و آبم نمی برد * من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بیکران عالم پندار رفته ام تا دشت پر ستارهء اندیشه های گرم تا مرز ناشناختهء مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریز پا تا شهر یاد ها دیگر شراب هم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد * هان ای عقاب عشق ! از اوج قله های مه آلود دور دست پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد * در راه زندگی با این همه تلاش و تمنا و تشنگی با اینکه ناله می کشم از دل که : آب ... آب ... دیگر فریب هم به سرابم نمی برد * پر کن پیاله را...
Monday, May 23, 2005
Saturday, May 21, 2005
Friday, May 20, 2005
Thursday, May 19, 2005
not to mess with a child
A Kindergarten teacher was observing her classroom of children while they were drawing. She would occasionally walk around to see each child's work. As she got to one little girl who was working diligently, she asked what the drawing was. The girl replied, "I'm drawing God." The teacher paused and said, "But no one knows what God looks like." Without missing a beat, or looking up from her drawing, the girl replied, "They will in a minute."
Thursday, May 19, 2005
Wednesday, May 18, 2005
" عزیز جانم ز سفر باز آمد ..." :
_ کسی که برامون نمی خونه ؛ بازم به خودمون !!! جای همه خالی یک سفر کوتاه رفته بودم انگلیس. کشور بدی نیست؛ اما راستش برای من همان دوازده روزکافی بود ( با رفت و آمد چهارده روز ! ). تجربهء خیلی خوبی بود . به دو شهر آکسفورد و بات هم سر زدم. کم کم دارم می فهمم چرا مامان و بابام اینقدر به سفر کردن علاقمند هستند و اصرار دارند مرا هم علاقمند کنند !
Wednesday, May 18, 2005
Wednesday, May 11, 2005
Tuesday, May 10, 2005
Friday, May 06, 2005
تولدم مبارک ! امسال اولین سالی است که روز تولدم دور از خانه و خانواده هستم ... یادمه دوسال پیش هم شب یلدا خانه نبودم ...اما این کجا و آن کجا ... شاعر می فرماید : دانهء فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه اما این کجا و آن کجا ... به هر حال از دیار غربت هم تولدم مبارک ! جانتان خوش باد.
Friday, May 06, 2005
Thursday, May 05, 2005
به امید روزی که صلح در جهان برقرار شود ... الهی آمین . ++++++++++++++++++++++++++++++++++ هیچ کس رنج نبرد گرچه این قصه شنید... ... که مرا یاری بود که به فرمان کسی؛ دور از من با کسانی می جنگید وبه من می اندیشید. نامه ای آمد روزی لاک و مهر و همه چیز؛ مطلب اش قطع امید خبرش مرگ عزیز. ... نازنین ات ( به همین آسانی ) ترک جان کرده ترک جانان گفته : کاکل زرین اش را ( به همین آسانی ) باد غربت آشفته. دل پر مهرش را مرگ بی مهر افسرده : و کلاغی ( به خدا؛ به همین آسانی ) چشم خندان اش را تک زده کنده و با خود برده. به همین آسانی ؛ آری به همین آسانی !
برگرفته از کتب " دن آرام " _ نوشتهء میخائیل شولوخوف _ ترجمهء احمد شاملو _ صفحات 868 و 869
Thursday, May 05, 2005
Tuesday, May 03, 2005
|
|